.........
برچسبها:
تو را میستایم با اینکه میدانم تو برای من نیستی
تو را دوست دارم
با اینکه میدانم به وجود من احتیاجی نداری
تو را دوست دارم با اینکه میدانم روح و جسم تو متعلق بدیگری است
صدایت را دوست دارم با اینکه میدانم برای من نمی خوانی
سیمایت را دوست دارم با اینکه میدانم مال دیگری هستی
تو را دوست دارم
خدایا تو که میدونستی تنهام میذاره پس چرا بهم نگفتی؟!
چه تلخه …!
خـــــــــودت مجبور بشی بزاری بری
اما دلت باهات نیاد ...
راستش رو بخواهی ...
ﻣﯽ ﺩوﻧﻢ !!
ﺣﺴﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ , با یکی دیگه ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺑﺎﺵ !
ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﺻﻼ ...
ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ !
ﺍﺻﻼ ... ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﯿنه !
ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻦ ...
ﻋﺸﻖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨه ...
ﯾﮑﯽ ﺭو ﺑﺮﺍﯼ ﻣوﻧﺪﻥ ...
ﻭ ﯾﮑﯽ ﺭو ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ !
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ...
ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ...
ﻧﺒﻮﺩﻥ ...
ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ...
ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺷﺪ
ﻭ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ...
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ!
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند
یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!
دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد
ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :
امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت
و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت
بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:
امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .
دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم
تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی
ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟
دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد
باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند
ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند
تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .
زنی که دوستش داری را به من معرفی کن
تا به او عاشق تو بودن را بیاموزم
.
.
مهم نیست آن زن من نیستم
مهم این است؛ کسی کمتر از «عشــق» به تـو نگوید!
================================
پ.ن:هر وقت مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا باور کردی...!!!
در آغوشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــم بگیر...!!!
عذرخواهی از خــــــــــــــــــ♥ـــــــــــــــــدا با من....!!!
===============================
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
با کنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ
می خــــــــــــواهمـــــــــ...
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…
===========================
پ.ن: جـآےِ פֿـآلیــَـش رآ
نَـﮧ ڪِتآبـ پُـر میکُنَد
نَـﮧ گِریـﮧ هآے شَبونـﮧ
نَـﮧ سیــــگآر
פּ نَـﮧ لَبـפֿَـنـבهآے اَلـَڪے
لَعنَتـے
בلَم بَغَل میـפֿـפּآב...!
=======================
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .!
============================
پ.ن: ای کاش گفته بودی…
ای کاش گفته بودی که عاشق دیگری شده ای
من خودم عاشق بودم ...
.
.
درکت می کردم…!
========================
آه …
زمستان چقدر زیباست …!
می پسندم زمستان را که معافم می کند ،
از پنهان کردن دردی که در صدایم میپیچد و اشکی که در نگاهم میچرخد ،....
و به همه می گوییم سرما خورده ام...!
============================
پ.ن: تنها تو که باشی کنار من
دلــــــــــــم
قرص است.
اصلا تمام قرص ها جز
" تو "
ضرر دارند....!
=============================
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے مـَن ..
.مـَرد یـَعـنـے تـِکـیـﮧ گـآهـے اَمـن
یـَعـنـے بـوسـﮧ اے اَز روے دوست دآشتـَن
، بــِدون ِاَنـدَکـے شـَرم !
دَر ذِهـن زَنآنـﮧے مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے کـوه بـودَن ..
پـُر اَز سـِخـآوَت ،
پـُر اَز حـَیـآے مـَردآنـﮧ دَر کـِنـآر ِ ایـن اُبـُهـَت
، لـوس شـُدَن ـهـآے کـودَکـآنـﮧ ! :)
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے خـوش ـبـیـن مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے دوست مـےـدآرَمـِت ،
تـو هـَر لـَحـظـﮧ بـآ مـَنـے!
تـو مـَردے ..مـَن بـے تـو بـآ تـَمـآم آفـَریـنـِش بـےگـآنـﮧاَم!
کـآفـےـست دَست ِ رَد بــِزَنـے!مـےـرَوَم پـے زِنـدِگـے اَم ،
بـَرآے آرآمـِشَت تـآ بــِدآنـے چــِقـَدر مـُحـتـَرَم َـست ایـن
آسـآیــِشـَت ..
=============================
پ.ن: عـــــآشِـق رآ کــﮧ بـــرعَــکــس کـــنـے ...
مـے شَـود قـشــــآع ...
دهـــخـــدآ را مـے شِــنــآسـے ؟؟!!
لُــغَـتــــ نـآمِـــﮧ اَش را کـﮧ بــآز کــردم نِــوشـتـــﮧ بـــود :
قـشـــآع : دردے کــ ـﮧ آدم را از درمــــآن مـایــوس مـے کـنـــــ ـد !!
===========================
به گوش خدا برسانید
آدم این حوا سالهاست که رفته است !
این حوای تنها را برگرداند پیش خودش!
بهشتش را نمیخواهم
به جهنمش هم راضی ام !
هر جایی باشد به جز این دنیا !
این دنیا زیادی بوی آدم گرفته است*!
================================
پ.ن: به کـوری چـشــم ِ هـمــه یکــروز
در شـلوغــتـرین نقـطه شـهـر ...
دیــوانـه وار می بوسمت!!
=================================
آدم هایی هستند
که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که ،
تو را فرو بریزند ...!
تا تو را انکار کنند ...!
تا از رویت رد شوند ...!
مراقب باش !
دست روزگار هلت میدهد ؛
ولی قرار نیست تو بیفتی ،
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ،
اوج می گیری ...
به همین سادگی ...
تو خوب باش ،
حتی اگر آدم های اطرافت خوب نیستند ،
تو خوب باش ،
حتی اگر همه از خوبی هایت سو استفاده کردند
تو خوب باش ،
حتی اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند ،
تو خوب باش ،
همین خوب ها هستند که زمین را برای زندگی زیبا می کنند
زندگی رقص واژگان است ؛
یکی به جرم تفاوت ، تنهاست ...
یکی به جرم تنهایی ، متفاوت ..
با من چه کند!!
*******************************************
پ.ن: بعد از مـرگـم . . .
قـلــبـم را جــدا از مـن خـــاک کنید
من و دلـــم هیچ گاه
آبـمـان توی یک جـوی نرفت ...!
**به آرامی آغاز به مردن می کنی**
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
**به آرامی آغاز به مردن می کنی**
زمانی که خود باوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
**به آرامی آغاز به مردن می کنی**
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
**تو به آرامی آغاز به مردن می کنی**
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می کنند، دوری کنی.
**تو به آرامی آغاز به مردن می کنی**
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی،
آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت اندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
**شادی را فراموش نکن**
*********************************
پ.ن: ” مـــَـــردها ” در عین پیچــیدگی
در عـــاشقی روش ساده ای دارند !
” تــو را بخواهند برایت می جنگند ”
“تــو را نخواهند با تــو می جــنگند ”
*********************************
هـَـ ـرگـِــز بـِـه گــُذَشــ ـتِـهــ بـَـرنـَـگــ ـَـرد؛
اَ گـَ ـر سـیـ ــنـدِرلــا بَـرایــ ـــ بـَـ ـردآشـ ـتَـن
کـَفـشـ ــشـ بَــرمـیـگــَشـ ـتــــ،
هــیـچـوَقـ ـتـــ ...
یــ ـکــــ پــِرنــسـ ـســـ نــمــیـ ـشُــد...!
************************************
پ.ن: خــُدآیا ڪِـآش وَقتــے داشتـے
آدمـآرو مـے آفــَــریدے
آغوش ِ هـَــر آدمے
فَقط قَــــد ِ פــــوآے خُـودِش بـــــود ...!
هر روز برایت رویایی باشد در دست نه در دوردست
عشقی باشد در دل نه در سر
ودلیلی باشد برای زندگی نه روزمره گی
تولدت مبارک دوست خوبم
حمیراجان
من باور دارم ...
آن سوی ناکامی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست
من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست ندارند نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست دارند نمىباشد.
من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز همين طور است.
من باور دارم ...
که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.
من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.
من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.
من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مىدهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.
من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.
من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.
من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.
من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.
من باور دارم ...
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.
من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.
من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم تغيير يابد.
من باور دارم ...
که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
|
||||||
من عاشـــــــــق نیستم! |
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
|
||
من ترانه می سرایم تو ترانه می نوازی در ترانه های من اشک است و بی قراری یک بغل از ارزوهای محالی… تا ابد چشم انتظاری… فکر پایان و جدایی… ترسم از این است که شاید در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی |
|
||
بی خیال
می سپارم دل به دریا،بی خیال
می شمارم لحظه ها را،بی خیال
می کشم بر دفتر نقاشی ام
نقش های زشت و زیبا،بی خیال
دوره گردی می شوم هر شب چو باد
ميكنم تکرار غزل ها،بی خیال
لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را،بی خیال
گاه در آشفته بازار دلم
می شوم تنهای تنها،بی خیال
بی خبر از شعر پر تشویش عشق
می کنم خود را تماشا بی خیال
گاه می سازم برای روح خود
نردبانی تا ثریا،بی خیال
گاه از ترس نبود مصرعی
می زنم عمری تقلا،بی خیال
بی خیالم با خود اما با تو من
حرف هایی دارم اما...بی خیال
وبعداز رفتنت ....
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تورا با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندنَ
باغ قشنگ آرزو هایت دعاکردم
پـس از یـک جستـجوی نقره ای
در کــوچه های آبـی احساس
از بین گلهایی که در تنهایی ام روئید
تورا با حســــــــرت جدا کردم ... !
نمی دانم چرا "رفتی "نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم.
وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ... (( ولی رفتی ))
وبعداز رفتنت آسمانِ چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو تمام هستی ام را از دست خواهم داد ....
ومن با آنکه می دانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای تو ام ، برگرد ...!
...
و بعد از اینهمه طوفان ووَهم و پرسش و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ است
در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغضِ کوچک یک ابر
نمی دانم چرا !؟!
شاید به رسم عادت پروانگی ...
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزو هایت
دعا کردم
هنوزم پر مي كشه دل براي به تو رسيدن
واسه ي جواب نامت مي دونم كه خيلي ديره
بذا به حساب غربت نكنه دلت بگيره
عزيزم بگو ببينمكه چه رنگه روزگارت
خيلي دوست دارم تو مهتاب بشينم يه شب كنارت
سر تو مهربوني بذاري به روي شونم
تو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسي خوبه تعريفي نداره
چون بلاتكليفه عاشق آخه تكليفي نداره
نكنه ازم برنجي تشنه ام تشنه ي بارون
چه قدر از دريا ما دوريم بيگناهيم هر دو تامون
بد جوري به هم مي ريزه من و گاهي اتفاقي
تو اگه نباشي از من نمي مونه چيزي باقي
مي دوني كه دست من نيست بازياي سرنوشته
رو قشنگا خط كشيده زشتا رو برام نوشته
باز كه ابري شد نگاهت بغضتم واسم عزيزه
اما اشكات رو نگه دار نذار اينجوري بريزه
من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد
باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد
حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني
من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني
يادته من و تو داشتيم ساده زندگي مي كرديم
از همين چشمه ي شفاف رفع تشنگي مي كرديم
يه دفه يه مهمون اومد عقلم رو يه جوري دزديد
دل تو به روش نياورد از همون دقيقه فهميد
اولش فكر نمي كردم كه دلم رو برده باشه
يا دلم گول چشاي روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و ديدم دل من ديوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ي من با خبر شد
اولش گفتم يه حسه يا يه احترام ساده
اما بعد ديدم كه عشقه آخه اندازش زياده
تو بازم طاقت آوردي مث پونه ها تو پاييز
سرنوشت تو سفيده ماجراي من غم انگيزه
بد جوري ديوونتم من فكر نكن اين اعترافه
هميشه نبودن تو كرده اين دل و كلافه
مي دونم فرقي نداره واست عاشق بودن من
مي دونم واست يكي شد بودن و نبودن من
مي دونم دوسم نداري مث روزاي گذشته
من خودم خوندم تو چشمات يه كسي اين رو نوشته
اما روح من يه درياست پره از موج و تلاطم
ساحلش تويي و موجاش خنجراي حرف مردم
آخ چه لذتي داره ناز چشماتو كشيدن
رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن
من كه آسمون نبودم اما عشق تو يه ماهه
سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بي گناهه
تو كه چشماي قشنگت خونه ي صد تا ستاره س
تو كه لبخند طلاييت واسه من عمر دوباره س
بيا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن
من بدون تو مي ميرم بيا و بهم كمك كن
روی عکسا گرد و خاکه
بیشتر دلا هلاکه
قحطی گلای پونه ست
تقدیرا دست زمونه ست
عهد و پیمونا شکسته
رشته ی دلا گسسته
تقویما رو ماه تیره
زندونا پر اسیره
آدما یا همه مردن
یا که مات و دل سپردن
عصر ما عصر فریبه
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
مرگ آواز قناری
مرگ عکس یادگاری
تا دلت بخواد شکایت
غصه ها تا بی نهایت
دلای آدما تنگه
غصه هم گاهی قشنگه
چشما خونه ی سواله
مهربون شدن محاله
هک شده رو هر دیواری
که چرا دوسم نداری
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
تا دلت بخواد مسافر
تا بخوای عاشق و شاعر
شبا سرد و بی عروسک
دلای شکسته از شک
زلفای خیلی پریشون
خط زدن رو اسم مجنون
شهری که سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
چشمای خیره به جاده
عشوه های نخریده
آسمونا پر دوده
قلب عاشقا کبوده
گونه ی گلدونا زرده
رفته و برنمیگرده
آدما بی سرگذشتن
آهوا بدون دشتن
دفترا بدون امضا
ماهیان بدون دریا
تشنه ها هلاک آبن
همه حرفا بی جوابن
نصف زندگی نگاهه
بقیش همش گناهه
خدا رو انگار گذاشتن
رو زمین و برنداشتن
در و دیوارا سیاهه
آدرسامون اشتباهه
شب و روزا پر عادت
وقت که شد شاید عبادت
خدا مال غصه هاته
وقتی غم داری خداته
روی آینه ها غباره
شیشه ی پنجره تاره
بغضا بی صدا و کاله
همه از فکر و خیاله
قلک خوبیا خالی
مهربونیا خیالی
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
نه شنیدنی نه گوشی
نه گلی نه گلفروشی
مرگ جشنای تولد
مرگ اون دلی که گم شد
خستگی ٬ بی اعتمادی
شک و تردید زیادی
امتحانای مکرر
لونه های بی کبوتر
مشقامون بدون امضا
اسممون همیشه رسوا
نمره های عشقمون تک
بامامون بدون لک لک
همه غایب توی دفتر
مث بالای کبوتر
خونه ها بدون باغچه
بدون حافظ و طاقچه
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
دیگه پشت در بسته
کسی بیدار ننشسته
نه کسی ٬ نه انتظاری
نه صدای بی قراری
واسه عاشقی که دیره
لااقل دلت نگیره
کاش تو قحطی شقایق
باز بشیم سوار قایق
بشینیم بریم تو دریا
من و تو تنهای تنها
ماهیا خیلی امینن
نمیگن اگه ببینن
انقدر میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق رو با هم میرونیم
میریم اونجاها میمونیم
جایی که نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه صدای گلفروشش
مث اینجا آهنی نیست
خوبه اما گفتنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی ام اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لب دریا
صبح پاشو بدون ساعت
که فراموش بشه عادت
نره از یاد تو زیبا
وعده ی ما لب دریا
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام …
…
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمندهام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .
بی روی او به دنیا ، یک ذره نیست میلی
از وقت رفتن او ، خیلی گذشته ، خیــــلی
دلتنگم و پریشان ، با یک امید کم رنگ:
شاید برای من هم ، دلتنگ مانده لیلی
من اگر روح پریشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
در غمستان نفسگیر، اگر
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان درازای هر نفس
جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
تو آخر خوب قصه هائی و یه رویای قشنگ
تو یه فرشته نجات توی کابوس وحشت خوابی
و یه دست مهربون برای نوازش گلبرگ...
تو یک حقیقتی، یک حقیقت بی پایان...
تو رقص دلربای ساقه های طلائی گندم تو موسیقی لطیف بادی...
تو یه غزل عاشقانه توی رساترین شعر ذهن کودکانه منی...
تو مثل قهر بی ریای نسترن، زیبا و جذابی ...
تو آشوب دلتنگی غم انگیز دریا برای رسیدن به لحظه غروبی...
تو مثل یه مروارید همخونه صدف نگاه منی...
تو مثل یه سکوت قشنگ رو دستای پر از نیایش گل های یاسی...
تو یک حقیقتی، یک حقیقت باور نکردنی...
یک وجود صبور و یک قلب پر از سخاوت...
تو شیرین ترین واقعیت زندگی منی...
تو با وقارترین و با غرور ترین نقطه شروع بهشتی خنده های منی...
تو یه باور قشنگی تو ذهن و قلب ناباور من...
تو یه حس لطیف تو سرسختی غربت آسمون خواسته های شیرین رؤیاهامی...
شیواترین کلام شاعرانه من
دوستت دارم... دوستت دارم...دوستت دارم...
تو زیباترین و بی نظیرترین قاب عکس دیوار خالی نفس های منی...
صدای تو زیباترین و شیواترین غزل بارون از آسمون پاک خداست...
لطافت طنین لحن مهربون صدای تو
توی خلوت سکوت تن من زیباتر از لحن قشنگ یک گیتاره...
تو دست نیافتنی ترین بهانه لحظه های پر از دلتنگی منی...
تو اولین لبخند زیبا رو لبهای غصه دار منی...
تو بهترین تکنواز آهنگ حضور بهار تو زمستون سرد دلمی...
تو عارفانه ترین نور چشمای بی فروغ منی...
تو مثل یه بوسه لطیف رو گلبرگ پاک گل شقایقی...
تو زیباترین و بی همتا ترین آرایش کلبه کهنه قلب منی...
تو زیبا ترین، مونس ترین و خواستنی ترین حقیقت دلربای زندگی منی...
دوستت دارم... دوستت دارم...دوستت دارم...
می نویسم مینویسم از تو تا جسم کاغذ من جان دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت
مینوسم همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عشق تو تنها برسی
می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
مینویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری
می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
اگه بعضی وقتها نمیشنوی دوستت دارم
به خاطر سایلنت دلمه ، نه اینکه معرفتم کمه !
باتشکرمدیروبلاگ نظرهم یادت نره ها
مى خواهى بروى؟
بهانه مى خواهى؟
بگذار من بهانه را دستت دهم..
برو و هركس پرسيد چـــرا؟
بگو لجوج بود! هميشه سرسختانه عاشق بود..
...
بگو فرياد مى كرد! همه جا فرياد مى كرد که فقط مرا مى خواهد..
بگو دروغ مى گفت! مى گفت هرگز ناراحتم نكردى..
بگو درگير بود! هميشه درگير افسون نگاهم بود..
بگو بی احساس بود! به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط
لبخند می زد..
بگو او نخواست ! نـخـواسـت كـسـى جـز مـن در دلــش خـانـه كـنـد
همون اس ام اسای تکراری رو میخونی !
************** ****** **************
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است …
کـاش از اول میـدونـستـم
تــــــو
رفـیـق نـیمـه راهـی
به سلامتی یه نخ سیگار....که میدونم قبل من با کسی لب نگرفته...سلامتی دودسیگار...با اینکه کم رنگه ولی یه رنگه ....سلامتی ته سیگار...که بهم یاد داد نتیجه سوختن و ساختن زیر پا له شدنه....!
همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... .
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! میدونی چرا؟ چون قویترین و بزرگترین عددیه که میشناسم... .
دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... .
خورشید یکیه... .
زمین یکیه... .
خدا یکیه... .
مادر یکیه... .
پدر یکیه... .
تو هم یکی هستی... .
وسعت عشق من به تو هم یکیه... .
آهای عشق، من تسلیم تو هستم…
آهای عشق، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم…
تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم…
آهای عشق، تو مرا خیلی شکنجه دادی، مرا عذاب دادی، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم…
آهای عشق، تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم…
آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام، میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم…
ای عشق، تو کجایی؟ فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟…
من تسلیم تو شده ام… آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی!
تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم! اما…!
اما نتوانستم فراموشت کنم، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…!
آهای عشق من تسلیم تو هستم
…
تنهـایی یعـنی موقـع درد فـریاد زدن...
آهای عشقم!به خواسته هایت رسیدی؟هوس هایت به ته کشید؟لب های دیگران دلت را زد؟آغوش های دیگران برایت جا به اندازه ی کافی نداشت؟برای اشک هایت خندیدن؟سردیت را گرم نکردند؟کمبودهایت را گفتند عقده؟دردهایت را با شادیشان عوض کردند؟دوستت دارم هایشان عام بود؟بوسه هایشان طعم هرزگی میداد؟؟؟ اینها همان کسانیند که تو بخاطرشان چشمت را بر تمام عاشقانه های من بستی!حالا که از دنیا فقط دست رد برروی سینه ات مانده...برگشتنت برای من چه سود...؟
این را بدان همه برایت *من* نمیشوند!!!
با چشم هایت حرف دارم.میخواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم ...از بهار..از بغض های نبودنت...از نامه های چشمانم..که همیشه بی جواب ماند..باورنمیکنی؟؟
تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود..اما دلتنگی آغوشت رهایم نمیکند..
...به راستی عشق بزرگترین آرامش جهان است...
من تنها نیستم.اشکهایم را دارم.اشکهایی که ازغم تو برگونه هایم جاریست!!!
من تنهانیستم لحظه هارا دارم.لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه میمیرند تا حجم فاصله هارا کم رنگ تر کنند!!!
من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمیشود...چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ پشمانت میشوم.!!
هرلحظه دوریت برایم یه دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من.چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم.....!
ولی من باز چشم به راهم ...چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی مهربان من.
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!
دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست میداری!
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور میکنی . . .
سلام عشقم داری میخونی اینو؟؟
یادته قرار بود همه به عشقمون حسودیشون شه؟؟
یادته قرار بود تا آخرش با هم باشیم همیشه؟؟
یادته بغلت کرده بودم گفتم اگه یه روز بری چی کار کنم؟؟
توم گفتی هیییس !! من قرار نیست از پیشت برم ..؟!
کیی اومد تو زندگیت که من رفتم از خاطراتت؟؟
کیی تونست بیشتر از من تورو بخواد؟؟
خیلی سوالا توی مغزمه ولی هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر به پوچی میرسم
بعضی وقتا سوالا آسونن .. ولی جوابا سخت ... تو که جونمی عمرمی زندگیمی عشقم بودی چرا رفتی پشتمو خالی کردی ؟؟>>
ولی اینو بدون که من بخاطر لبخندت دنیا رو به آتیش میکشم
داری دیگه میشی برام رویا یک رویا که هر شب بخاطرش قرص آرام بخشمو زود زود تموم میکنم ...
یه پیر زن و یه پیر مرد تو یه خونه زندگی میکردن
پیره زنه موقع خواب خروپف میکرده و نمیذاشته پیر مرد بخوابه و
پیرمرد تا صبح بیدار میمونده وقتی ام که پیره زنه بیدار میشد بش میگفته که خروپف میکنی
پیر زن قبول نمیکرده و میگفت من خروپف نمیکنم. پیر مرد برای این که ثابت کنه پیر زن خروپف میکنه یه شب
صدای خروپف پیرزنه رو ضبط میکنه که وقتی پیرزن بیدارشد بش نشون بده. همون شب دیگه پیرزن از خوب پا نمیشه
تا پیر مرد صداشو نشون بده و همون صدای خروپف ضبط شده از پیرزن تا چند سال برای پیر مرد حکم لالایی رو داشته و شبا تا اون صدای خروپف رو گوش نمیداد خوابش نمی برد و عشق یعنی این........
سلام عزیزم
دیدی دیروز چقد حرف برا گفتن داشتیم؟ اصن حرف کم نمیاوردیم.چه روز سختی داشتیم
روز گریه بود. روز جدای.روز مرگ.روز عذاب
میبینی روزش چقد فرق داشت؟
الان ک دارم برات مینویسم سرکارم جلوی همه گریم گرفته
دیگه نفسم بالا نمیاد.
بی تو موندن خیلی سخته
همش صفحه گوشیمو نگاه میکنم
دستم میره برات بگم اشتباه کردم میام پیشت
ولی یه حسی بهم میگه بذار راحت باشه
تو هیچی برا اون نداری. تو با برگشتنت آیندشو,زندگیشو خراب میکنی
امیدورام این تصمیمی که گرفتم درست باشه
بخاطرتو رفتم چون نخواستم زندگیتو با من خراب کنی
من هیچی تو این دنیا ندارم
اسمتو رو قلبم هک کردم تا هیچوقت از یادم نری
بعضی ادمارو خدا اشتباهی زمین اورده اونا فرشته هستند توهم اشتباهی آورده شدی
دیشب وقتی در جواب بدی که بهت کردم اون حرفارو بهم میگفتی داشتم از خجالت آب میشدم
من از بودن خودم خجالت میکشم. و از تمام ادامای که منو هم مثل خودشون دل سنگ کردن متنفرم.
من به این بدی نبودم.احساس داشتم,دل کسیو نشکونده بودم,حاظر بودم خودم عذاب بکشم ولی کسی رو عذاب ندم.
عزیز من,عشق من,نفس من,وجود من, توهم دلت سنگ باشه منو دور بنداز
نبینم گریه کنی,طاقت گریه هاتو ندارم
بازم برات حرف دارم . دلم برا تو مینویسه بازم بیا بخون
نزدیک تر میام...حالا میتونم صورت ماه تو واضح ببینم...آره خودتی...چه لباس قشنگی...چقد بهت میاد..چقد آرزو داشته ام من الآن کنارت بودم..الان باید دستای من تو دستات میبود!چی شد یدفه؟نمیدونم...!تو سرم سروصداست...شلوغه..جلو میام...اشکام...خسته شدم..کاش خواب بود..حرفات یادم میاد تو عشق منی عزیزم..بدون تو میمیرم..اونیکه مرد منم نه تو..بازم اشکام..جلوتر میام..نگات به من می افته..فقط نگا میکنی..وامیستم..دیگه جلوتر نمیام..اه اشکای لعنتی..زیر لب...خوشبخت شی..!لبخند میزنی...اشک میریزم...دیگه منم و اشکام...خودم تنها..!
کاش دروغ نمیگفتی!!!
تموم وجودم اگه یه روز نباشی دنیا رو به اتیش میکشم.مهم نیست که عشق ما چه جوریه.شاید بعضیا بگن این یه هوس بچگانس.مهم نیست که عشق ما پنهونیه.مهم اینکه عشقه.دوست دارم و تا آخر دنیادوست خواهم داشت.بدون که من هیچ اغوشی رو حتی در اینده بجز آغوش تو نمی پذیرم.میدونم که یه روز میرسه که بهت میرسم.مهم این نیست بقیه چی میگن.مهم اینه که ما باهم باشیم
ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ؟
ﻣﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ... ﻋﺸﻘﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﯼ
ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ ؟؟
ﻭﺍﯾﺴﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﯿﺴﻪ . ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟
ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﺮﯾﺖ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .. ﻋﺸﻘﻢ ﻧﮑﻨﻪ
ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻧﻪ ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓ
ﺷﺪﻩ .. ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ .. ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ
ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪﻣﺖ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻧﮓ
ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ..
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﻗﺸﻨﮕﻪ ؟ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺭﻭ ﺳﻨگ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻢ...
ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻡ ..
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است.
رفته و چقدر زود از یاد برده که
نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست
که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست
و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و
صبوری کند.
تا از یاد ببرد صاحبش را.
تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند.
و فراموش کند که روزی کسی بود
که برایش زندگی بود..
نگاهت که می کنم
چیزی مرا از " نداشـتـن " ها جدا می کند
با تـــو که می خـندم
قفل های این روزها باز می شوند
در تـــو كه می میرم
جاودانگی ، ترانه ی مرغان خوشخوان روزگارم می شود
چه خوش اتفاقی ست
بــا تـــو بــودن
عاشقانه که صدایم می کنی
نامم دل انگیــزترین آوای دنیــا را به خود می گیرد
...
موهایم را همچون امواج خروشان دریا
در نسیم نفسهایت آرام آرام رها می کنم
و لذت با تو بودن را
همچون تماشای غروبی دل انگیز
تا مرز جنون احساس می کنم
و تو با من همراه می شوی
لحظه به لحظه با من اوج خواهی گرفت در آسمان عشق
و به انتهای خوشبختی خواهیم رسید
آنجایی که حتی کبوتران برای رسیدن به آن سر باز می زنند
انگشتانم صورتت را لمس می کند
نگاهم را در نگاهت غرق می کنم
و آغوش تو برایم بهشت می شود
بهشتی از جنس گلهای رز قرمز آتشین
که با هیچ کجای دنیا عوض نمی کنم
..
تمام غصه ها دقیقا" از همان جایی آغاز می شوند
که ترازو بر می داری
می افتی به جان دوست داشتنت !
اندازه می گیری
حساب و کتاب می کنی
مقایسه می کنی
...
كاري كن كه دنيا و تمام جهان را فراموش كنم
من را در آتش ِ عشقت بسوزان
بگذار قشنگترين جملات را برايت بخوانم
اگر تمام دنيا و جهان را بگردم
امکان ندارد عشقي همچون عشق تـــو پيدا کنم
هر چه قدر به تـــو بگويم دوستت دارم باز هم براي تو کم است
در سایه ی یک نگـــاه
گاهی می توان دمی آسود
در جاری یک صـــدا
گاهی می توان غرق بودن شد
در حجم بودن عـشــق
گاهی می توان هیچ شد
در اوج یک آسمان مـهـــر
گاهی می توان از هزاران قله گذشت
می توان در هجوم تمام هستها نیست شد
و در برابر تمام نبودنها به یک بـــودن بالید
...
مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبدیل شود
مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه ، به عادت آب دادن گل های باغچه بدل شود
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست
پیوسته نو کردن ِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن
تازگی ، ذات عشق است و طراوت ، بافت عشق
چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق ، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه
جام بلور ، تنها یک بار می شکند
می توان شکسته اش را ، تكه هایش را ، نگه داشت
اما شکسته های جام ،آن تکه های تیز برنده ، دیگر جام نیست
احتیاط باید کرد
همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز
بهانه ها ، جای حس عاشقانه را خوب می گیرند
بهانه ی بیداری ست ؛
این قهوه ی
" چ
خط می کشم روی اسمت
با مدادی
که نوک ندارد هیچ وقت...!!!شمــانت "
از خوب ها بیشتر میترسم...!
آخر..!
یک روز تو خوب ِ من بودی ...!
ســــكوت
بلندترين فرياد من است
و نگاه
رساترين آوازم
چرا نمي شنوي ؟
دغدغه خود را در آغوش بگیر
و بخواب
هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد
این جمع پر از تنهایی است . . .
از آن شب که میان اس ام اس هایمان خوابت برد
سال ها می گذرد ...
من هنوز منتظرم از خواب بیدار شوی ..
من تو را به دلم قول داده ام
نگذار بد قول شوم...!
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی…
ویکتور هوگو
حرف های دلم را هرگز کسی نمی فهمد !
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید…
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج می برند…
میترسم از اینکه یک روزی ، یک جایی
من و تو
خیلی دور از هم
در آغوش یک غریبه بیقرار هم باشیم !
صورتت بعضی وقتا خسته و داغونه!!
موهات بعضی وقتا نامرتب و کثیفه!!
هیکلت بعضی وقتا رو فرم نیست!!
بعضی وقتا خیلی لاغر میشی یا خیلی چاق!!
لباسات بعضی وقتا درست و حسابی نیست!!
بعضی وقتا حوصله نداری به خودت برسی!!
پس بهتره کسی رو پیدا کنی که
تو اینجور موقعها نگران کم شدن دوست داشتنش نباشی
و تو رو هر جوری که هستی ،
دوست داشتنی ترین موجود زمین بدونه!!
متاسفم ؛
اما من به آدمای نیمه وقت توی زندگیم نیازی ندارم !
تو یا با من هستی ؟!
یا نیستی … !
نمی تونی هروقت دلت خواست بیای و
هر وقت دوس داشتی بری … !
خبر از من داری؟
خبر از دل تنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را می گیری؟
کسی گفته که نای عاشقی ندارد؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آخ که هیچ کلاغی نساختیم میان هم
وجدان تو راحت
خبرهای من به تو نمی رسد…
این روزها پرم از لحظه هایی که
دوستشان ندارم…
...
لعنت به زندگی
که با زنجیر احساسم
مرا از درخت سکوت حلق آویز کرد!
چشمانت را ببند و فقط لحظه ای خود را به جای من بگذار
حس می کنی چقدر تنهایم؟!
وقتی میان این همه آدمک چوبی شانه ای نیست که تکیه گاه گریه ام باشد
...
دیـگـــر…
نـه بـــحـــث مـی کـنـــم ! نـه تـوضـیــــح مـی خـــواهــم !
نـه تـوضـیـح مـی دهـــم ! نـه دنـــبـال دلـیـل مـی گـردم !
فـقـط مـی بـیـنـــم ،
سـکـوت مـی کـنـم و فـاصـلـه مـی گـیـرم… !
پیدا کردن کسی که بهت بگه دوسِت دارم سخت نیست
پیدا کردن کسی که بهت ثابت کنه دوسِت داره سخته
...
دنیای آدم برفی ها
دنیای ساده ایست
اگر برف بیاد هستند
اگر برف نیاد نیستند
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر تو نباشی نیستم
کسی که بیشتر از همه دوسِت داره
بدون دلیل شایـــد هر روز باهات دعواش بشه !!
امّا وقتی که ناراحتی ،
با “همه ی دنــیــا” می جـنگه تا به ناراحـتــیت پایان بده
پس قدرشو بدون تا دیر نشده !!!
دستهایمان را بهم قفل کن!
فقط یادت باشد
کلید را جایی بگذاری
که یاد هیچ کداممان نماند !
دلم برات تنگ شده...اما من میتونم این دوری رو تحمل کنم...
به فاصله ها فکر نمیکنم ...می دونی چرا؟؟؟ اخه...
جای نگاهت روی نگاهم مونده...رد احساست روی دلم جا
مونده...می تونم تپش های قلبمت رو بشمارم...
چشمهای بیقرارت هنوز دارن باهام حرف می زنن...
حالا چطوربگم تنهایم؟...چطور بگم تو نیستی؟...
اره خودت می دونی می دونی که همیشه با منی...
می دونی که تو توی لحظه لحظه های من جاری
هستی...اخه تو توی قلب منی...برای همینه که همیشه با منی...
برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی...
اخه که هر وقت که دلم برات تنگ میشه ...
هر وقت حس می کنم دیگه طاقت ندارم ...
دیگه نمی تونم تحمل کنم...دستامو میذارم رو صورتم و
یه نفس عمیق می کشم ...صدای مهربونت رو می شنوم...
و اخر همه اینها به یه چیز میرسم به عشق تو اره به تو
اون وقت دلتنگیم برطرف می شه...
اون وقت تو رو نزدیک تر از همیشه حس می کنم...
اون وقت دیگه تنها نیسم...حالا من این تنهایی رو
خیلی خیلی دوستش دارم...به این تنهایی دل بستم ...
حالا می دونم این تنهایی خالی نیست...پر از یاد
عشقه...پر از اشکهای گرم عاشقونه.............
نمي دونم از كجا شروع كنم؟
از خوبيت از اميدت از حرفهاي پر از ماهت يا از چشات كه من’ كشته حتي از عصبانيتت چون اونم برام غنيمته كاش بدوني كه چه قدر دوستت دارم كاش بدوني ارزشت بيشتر از اين حرفهاست تو برام مثل باروني كه برام هميشه سبكي مياره مثل بارون از آسمون به دل عاشق من مي باره مثل بارون صدات براي دل آدمي آرام و نرمه چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست و حتي لمس كردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هات سرم’ بزارم’ حرفهاي دلم’ بهت بگم باهات گريه كنم باهات بخندم و هر لحظه به چشماي پر مهرت نگاه كنم چون اون چشمات من’ به زندگي بيشتر وابسته مي كنه. هر موقع صداي قشنگت’ مي شنوم دلــــم مي لرزه يه جوري اروم و هيجان زده ميشم از خودم از بودنم جدا ميشم و خودم’ به تو ميسپارم اگه تو دلم باشي باور نميكني ميگي اين دل هموني كه فكر ميكنم دوستم نداره ولي كاش از چشام بخوني كه حتي بودنت گفتنت خواستنت و همه چيزت برام از همه كس باارزش تر. مي دوني ، زندگي من مثل يه كاغذ سياه كه تو نقطه ي سفيدش هستي و هر لحظه كه عشق من به تو زياد مي شه اون نقطه به اوج خود مي رسه و بزرگتر مي شه و زندگي يه رنگ ديگه با تو مي گيره هيچ كس تو رو از من نمي تونه بگيره حتي خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حك شده و محاله كه پاك شه يعني خودم هم نمي زارم پاك شه عشقت بـــــرام مثل گلهاي بهاري هر روز تازه تر مي شه به جاي اينكه تكراري شه هر روز بوي قشنگتري به خودش مي گيره عشقت برام خيلي تازه و تازه تر هست مثل بوي بارون مثل بوي ياسمن انقدر از ته دل نفس مي كشم تا بيشتر به بودنت و عشقت معتاد بشم.
اما...
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
آنقدر بـہ این روزهــاے تلخ عادتــ کرבه امـ
کـہ وقتے لبخنـــב مے زنمـ قلبمـ تیر مے کشـב
بیچــآره בلـــمـ چقـבر زود عادتــ مے کنــב
بــہ نبودن هر آنچہ کـہ مے خواستـــ ..
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
دلــــتنـــگـــی مـــرض عجـــیبـــی اســــــت…
آدم را
آرام … آرام…
نـــا آرام مـــیکــــــند….
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
قــاب گــرفتمــــ
بــ ــه صـورتـم آویختــم !
حــالا بـا خیــال راحــت
هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ
” بغـــض ” مـیکنمـــ
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﻧﻦ ﻭ ﺑﮕﻦ ﻋﺎﻟﯿﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻔﻪ ﻧﺸﻢ
ﻫﻤﯿﻦ …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
تنهایی یعنی همیشه سر به سر شیشه میگذارم
و اشکهایم جاری میشوند بر سینه ی پنجره
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺣﺴــــــﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺷــــــﺪﯾﺪﺍ ﻫﺴﺘﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﻋﯿـــﻦ ﺣـــــــــــــــﺎﻝ ﻋﻤـــــــــــــــــــــﯿﻘﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻧﺴﺎﻥ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩ
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻤﺖ !…
ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﭼﺸﻤــﻬﺎﯾﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ !
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪ
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی !
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
همـچـون ساعـت شنی شــده ام
کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد
و الـتـمـاس مـیـکــنــد
یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم …
نه …! !
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
خدایا…
امشب مهمانم باش به صرف یک قهوه تلخ…!
وقتش رسیده طعم”دنیایت”را بدانی…
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
ﮐﻤﻲ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻡ…
ﺩﻳﺮﻳﺴﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﻫﺎ غمگین نمیشوم
ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺗﮑﻴﻪ نمیکنم،
ﺍﺯ ﮐﺴﻲ انتظار ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ،
ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﻴﺰﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﺳﺘﺎنم،
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﻫﺎﻳﻢ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭ خودم ﻣﻴﺸﻮﻡ…
چقدر ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻳﮏ ﺷﺒﻪ
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
بعد از تو شبهایم
همان ادامه روز است…
کمی تاریکتر!
ساکت تر!
و بی نهایت غمگین تر….
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
لبخندم تلخ و غمگین است. . . . .
مثل عکسی در مجلس ترحیم که ””لبخندش”” بقیه را می گریاند.
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
“وابستـگـے پیـداکردن”
بِہ کَسے کِہ مُطعلـق بِہ تو نیـــسـ
یـَعنے
مَرگــ تَدریجے
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
از هـمـــان شـبـــی کـــه نـگـــفـــت شـــب خـــوش…
فـهـــمــیـدم شـبـــهـــایـــش بــــا دیـگــــری خـــوش اســـت…
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
دلم غمگین است. . .
به اندازه تمام واژه هایى که. . .
توانایى گفتنشان را ندارم. . .
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
چه تفاوت عمیقی ست
بین تنهایی، قبل از نبودنت
و تنهایی، پس از نبودنت…!
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
بین این همه که جــــــــان ادم را به لـــــب می رسانند
نام عزرایـــــــــیل بد در رفــــــــته است…!!
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
زندگی ساده است
به سادگی نبودن تو و به سادگی شکستن من …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
تیغ روزگار شاهرگ “کلامم” را چنان بریده که
سکوتم “بند” نمی آید
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
اشک ها قطره نیستند
بلکه کلماتى هستند که مى افتند
فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسى را که
معنى این کلمات را بفهمد
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
مشکل از اونجایی شروع شد
که خودش رفت اما یادش نه …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
سکوت و دیگر هیچ نمی گویم!
که این بزرگترین اعتراض دل من است به تو …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
تنها وجه اشتراک ما سادگی بود
من ساده دل بستمو
تو ساده چشم بستی
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
گاهی باید قبول کنی
دستانش مال تو نیست
اما حسرت اش چرا …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
احساس است
مزرعــــه که نیست
هـــــی شخـــمش میـــــزنی لعنتــــــی…
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
اول قصه ی هر عشق کمی تکراری ست
آخر ِ قصه ی فرهاد شنیدن دارد !
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
خدایا اونی که تو زندگیمون نیست
تو خوابمونم نباشه لطفا …
- — – — – — – — – — – — – — – — – — -
خــدايــا شبــيه بـادکـنکي شــده ام
از بغـضهـايــي کـه به اجبــار فــرو داده ام…
التـماســت ميکـنم…
فقــط يـک ســوزن !
تــکه تــکه شــدنـم بــاخــودم…
بخشیدن یک دشمن، آسانتر از بخشیدن یک دوست است . . .
(ویلیام بلیک)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
بسیاری از ما در تلاش برای زندگی بهتر، زندگی را از یاد می بریم . . .
(مارگارت فولر)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
برای پیروزی یک راه آسان وجود دارد :
هیچ فرصتی را برای کار کردن از دست ندهید
و اگر وقت شما کم است ، وقت اختراع کنید . . .
(توماس ادیسون)
—————————————————————————–
به کسانی که در لابه لای مشغله شان وقتی برای شما پیدا می کنند
احترام بگذارید
اما عاشق کسانی باشید که وقتی شما به آنها نیاز دارید
هرگز به مشغله شان نگاه نمی کنند . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﺪﻥ “ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ ” ﻧﻪ ﺩﯾﺪﻥ “ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ” . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
انسان”، بزرگ نیست جزبه وسیله فکرش
“شریف” نیست جز به واسطه ی احساساتش
و”قابل احترام” نیست جز به سبب اعمال نیکش
تقدیم به انسانی شریف و قابل احترام . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
از گره های بیشمار زندگی گله نمیکنم
آن بافنده ی آفریننده می داند حاصل صبر بر این گره ها ، فرشی گران بها خواهد شد . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
بزرگترین دشمن دانش جهل نیست ، بلکه توهم دانستن است . . .
(استیون هاوکینگ)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
مشکلاتی که همیشه حل نشده باقی میمانند
را باید سوالاتی که به نحو اشتباه پرسیده میشوند دانست . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
انسان فقط به این دلیل عذاب میکشد
چون چیزهایی که خدا برای لذت بردن ساخته است جدی میگیرد . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
دو چیز شما را تعریف می کند
بردباری تان وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان وقتی همه چیز دارید . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
خوشبختی یعنی قلبی را نشکنی
دلی را نرنجانی ، آبرویی را نریزی و دیگران از تو آسیبی نبینند
حالا برو ببین چقدر خوشبختی
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
سراب تنها تشنگان را میدواند
سیراب که باشی حقه اش از جا تکانت نخواهد داد . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
داشتن قلبی مهربان در دنیایی بی رحم ، شجاعت است ، نه ضعف . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش
اشک هایت را با دست های خودت پاک کن همه رهگذرند . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
نفهمی و نادانی سه نوع است :
یکی آنکه انسان هیچ نداند
دوم آنکه آنچه را که لازم است نداند
و سوم آنکه آنچه را نباید بداند ، بداند . . .
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
متاسفم که ، آنچه هستم را
مدیون انسان های خوب زندگیم نیستم
بلکه بدهکار انسان نماهائی هستم که
«چگونه نبودن» را به من آموختند
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
وجدان مانند آینه است که نه چاپلوسی می کند و نه تحقیر می نماید . . .
(جورج واشنگتون)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
این ما هستیم که سرعت گذر زمان را تعیین می کنیم . . .
(پائولو کوئیلو)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
علت بدبختی و بیچارگی ما داشتن فرصتهای زیادی است
که صرف اندیشیدن درباره خوشبختی و بدبختی می گردد . . .
(جرج برنارد شاو)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
خردمند برای رسیدن به هدف
ممکن است حتی دشمن خود را بر شانههایش سوار کند . . .
(پنچا تنترا)
—————————————————————————–
پیامک فلسفی جدید
هیچ کس موفق نمی شود سرزمین جدیدی را کشف کند
مگر اینکه بپذیرد مدت زیادی رنگ خشکی را نبیند . . .
(آندره ژید)
تنهایى شاخه ى درختى است پشت پنجره ام
گاهى لباس برگ مى پوشد
گاهى لباس برف مى پوشد
اما؛
همیشه هست
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
دارد برف میبارد همه خوشحال ند …
و من غمگین ….
اخر برف دارد رد پاهایت را می پوشاند
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
برف پاک کن
“خاطــــرات”
بیهوده جان می کند …
“یاد تو” این سوی شیشه است…
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
اومدم تو این هواى سرد قهوه درست کنم و کنار شومینه با آرامش قهوه بخورم
و از پنجره بارش برف رو تماشا کنم،
دیدم تو خونه نه شومینه داریم نه قهوه. برفم که نمیاد.
.
.
هیچى دیگه , نشستم منتظرم شلغما بپزن
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
برای ساختن آدم برفی ، برف لازم نیست!!!!
یک برخورد سرد کافیست
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣
روسریت را بردار
تا ببینم بر شب موهای سیاهت
چند برف زمستان نشسته
تا من به بهار برسم
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
تنهایی یعنی..
.
.
.
.
.
گلوله برف درست کنی، اما کسی نباشه بزنی بهش!
گلوله ات رو پرت کنی یه طرف
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
نه برف باریده
نه عمر گذشته
ونه من در آسیاب سفید کرده ام موهایم را
فقط روزی که رفتی دنیا تمام شد
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
دست از این همه باران بردار
برای رسیدن به تو چترهم باز نمیکنم
میخواهم تنم خیس این همه باران شود…
دست از این همه برف بردار
پاهایم که درمانده شود
به زانو افتاده میدوم
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
مثل گنجشک ها دوست دارمت
مثل گنجشک هایی که میدانند
پای کدام پنجره ای ، نزدیک کدام درخت
مثل گنجشک ها بغض میکنم
وقتی پنجره را می بندی
و میمانم پشت شیشه
زیر برف و یخ میزنم از شب
مثل گنجشک ها دوست دارمت ،
دانه بریزی یا نریزی
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
رفیقم میگه: بیا بریم برف بازی…
بهش میگم: مگه برف اومده…؟!
میگه: نه سرد باشه کافیه…!
من: …!
میگه: مگه بچه بودیم خاله بازی میکردیم خوده خاله بود…؟!
تا حالا اینجوری قانع نشده بودم
♣♣♣♣♣♣♣♣♣ اس ام اس برف باریدن ♣♣♣♣♣♣♣♣♣
وقتی عقیده ، عقده خوانده میشود
و نور چراغ در آب ، مهتاب تلقی
و متانت زمین زیر برف یخ میزند
نان از یتیم خانه میدزدیم
و می فهمیم
دزد، اشتباه چاپی درد است
▣ بـه بـعـضـیـام باســ گـفتـ※ــ . . .
▣ احتــرامـت ➨➞➙
▣ دسِ خــودت ⇏ باشــه
▣ بیفتـــه دسِ مــ♚ــن میزنـــم
▣ 【لــت و پـارش】 میکنــم . . . !
———- ———- ———-
بــه【 بــعضـــیــام】بـاســـ گفـتـ※ــ
ﺍﺯ ↯ ﻟــــــــﺞ
ﻣــــــن₪↞ ﺍﯾــ….ــﺪﺯ ↠₪
ﻧــﮕـــــﯿــﺮﯼ ﺣـــﺎﻻ . . . ➡➠➟
———- ———- ———-
✖ بــه【 بــعضـــیــام】بـاســـ گفـتـ※ــ
✖ تـــو فــقــط مــثــه ↩ ســاخــتــمـــونـــا↪
✖ نـــ….ـــمـــا ⇪⇣⇕ داریــــ . . .【YeS】●
———- ———- ———-
°○ بـه بـعضـیام بـاس گـفـت
°○ اگـه چـیــزی گـفــتـم
°○ کــه نــاراحـت→ شـدی
°○ بـگو دوبـاره میخـوام← بگـم
———- ———- ———-
✘✘✘ بــه【 بــعضـــیــام】بـاســـ گفـتـــ
دِ آخــــه رو↯ مـــخ مــ♛ــن نــوشـــتــه . . .
تــ…….ـــردمـــــ……..ـــیـــل ؟؟!!!! ✘✘✘
———- ———- ———-
※ بـــه بـــعــضــیامـ⇣⇡⇣ ــ بــاســ گــفتـــ
※ فکــــ➲ـــــر مـیـکـردمــ . . .
※ دمـــ……ــت گــــــــرمــه
※ ولـــی ⇪⇣⇕ دیــــدمـــ . . .
※ ســــــــرت گـــ…..ــرمــه . . . !
———- ———- ———-
بِـــه بَعضیـــــآم بایَــــد گُــفت :
☜ بِبــــــــیـن وآسِــــــــه بـــآ مـــــآ پَــــریــــدَن نَـبـــآیَــــــد اَز اِرتِــفــــــآع
بِتَــــــرســــــی ☞
———- ———- ———-
به بعضیها هم باید گفت:
شما همینی هستید که هستید !
ولی نیازی نیست که همینگونه باقی بمانید!
———- ———- ———-
به بعضیام باس گفت؟
رفته ای؟؟بعضی ها بهش میگن قسمت….اما من تازگیها بهش میگم به درک.
———- ———- ———-
به بعضيام باس گفت ببين انقد که تو جو گيري اگه جو زمين داشت الان نور خورشيد به زمين نمي رسيد
———- ———- ———-
بــه بــعضــیــا بــایــد گــفت :
اَگــه “مــــهــــم ” بـــودی ((زیــــرت))خــــطــ مـــیکــشــیــدم نـــــه ((دورت))….
———- ———- ———-
بــــه بَعضیا بایَــــدگـُــفـــتـــ: خســــتهــ نَشُــدی ایــنــقَــد عـــاشِـــق شُــدی؟؟؟
وآلآآآآآ مـــآ خَســتهــ شُــدیــــم اَزبَـــــس عِــشــقــهــ جَــدیـــدِت رو تَبــــــریــک گـُفتــــیــم…
———- ———- ———-
بـــــه بعضـــیا بــایـــد گفــتــ :
ســرتو بــگیر بــالـا…خــجــالـت نــکش…!
“لـــاشـــی”ّبــودن کــه مُــــده …:|
———- ———- ———-
به بعضی ها باید گفت : دمت گرم تو یکی خنجرت را از پشت نزدی…
———- ———- ———-
به بعضیا باید گفتـــ
سـعـے نـکـטּ مـنـو دور بـزنـے
خـیـلـے هـا پیـش مـטּ دوره دیـدטּ …
گـفتـم در جـریـاטּ بـاشـے….
———- ———- ———-
بـــ بعضیـــآ باســـ گفتــ . . .
سـِــفــارِشِـــتــــ نَــــدادمـــــ کـ حـــالــا بِخــــوام
↻ تَـــــحویلتــــ بــِــگـــیـرَم↻
———- ———- ———-
بــ بعضـيا باسـ گفـــ
♣ ﻟـﻔـﻆ ﻧﯿـا★
♣ ﻣﺎ ﺯﺑــﻮﻥ ﻫﻤــﻮ ﻧﻤﯿـﻔـﻬﻤﯿـم★
♣ آخه من ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ لاشی بازی ﻧﺨﻮﻧﺪﻡ …! ★
———- ———- ———-
به بعضیا باید گفت
عزیزم !
شما وقتی لبات بسته است
قشنگترین
اینقد بیخودی حرکتشون نده ….
———- ———- ———-
بـــــه بَعضــــیــآ بـــــآس گُفــت :
✦↶ تــــو خـــوبـــــی ▶
شـُــمــا بـِــه مــــــآ بـِـگـو بـــــَد ▶
اَصــَــــن ➥
شـُــمــــآ بــِـه مـــــآ بـِـگـو رَد ↷✦
———- ———- ———-
✘ به بعضیا باس گفت: ✘ بیمــــــــــــــــــﺎره اون ✘ ✘ ✘ سکــــــــــوتتم.. ⇇
✘ دمت گــــــــــــــــــــــرم…
✘ ✘ بیشتر خفَـــــــــــــه شو.. ─
———- ———- ———-
بعضیا مثه کبریت می مونن….
در ظاهر خیلی بی ارزشن…
ولی می تونن زندگیتو به آتیش بکشن…
———- ———- ———-
به بعضیا باید گفت:
آدمــــــ بـــی جــــــــــــــنــــــــــبـــــه باشـــــهــــــ
ولی مایــــه ی عذابـــــــ دیگران نباشـهــــــ
یا لااقلـــــ عوضــــــیـــــــ نباشهـــــ
اینجوریـــــــاس که بعـضیا خاصــــن
بعضـــیا عـــــــاس
———- ———- ———-
به بعضیا باید گفت: از مردی تا نامردی ی قدم است.
———- ———- ———-
بـه بعضیـا بـاس گـفـت
اگـه بهـت محبـت میکنـم دلیـل ایـن نیسـت کـه بـه تـو احتیـاج دارم
فقـط بـه ایـن خاطـره کـه آدم حسابـت میکنـم بی شعور
———- ———- ———-
به بعضیا هم بایس گفت عزیزم تویى كه همه دورو وریهات خوبن پس دور من یكى بد رو خط بكش
مرسى:)
———- ———- ———-
به بعضیــــــا باس گـــــــــفت
خجالت اعتیاد نداره هااااااا…
بعضی وقتها تفریحی هم شده بکش
———- ———- ———-
بَعضیام هَستَن
ادعاشون بالاســــــــ
مام دَسِمونو میکنیم تو جیبمون و میگیم
باشه حَق باشماس
مشکل از ماســــــــــ…
———- ———- ———-
بـه بَــــعـضـيــآ بـــــآيَـد گُـــفــت :
شُــــــــــمـآره حِــــــــــسـآب بِـــــده
اِرثِ بــآبــآتــــــو وآسَـــــت بِـــــــــــريـزَم -__-
———- ———- ———-
به بعضیا باس گفت:
“عزیزم این حرفا مال تو نیست”
ببر
بذار
سر
جاش
“آفرین”
———- ———- ———-
روزها بغض و شب ها هق هق
تماشایی شده احوالم........
با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...